خط

دو خط صاف موازی دو نقطه ی بارز

ولحظه ای که نباید!رسیدآن هرگز

شروع شد به همین سادگی نوشتم عشق

تو گرگ باش و من آن دختر شنل قرمز

ببین به خاطر مادر بزرگ مجبورم 

نخواه بگذرم از این عصا کش عاجز

تمام راه دلم جنگلی است سبز و سیاه

تمام راه فقط حرف حرف نه!وزوز

مماس شد همه ی نقطه ها و خط ها بعد

سرم دوباره ببین درد درد با گزگز

دو خط صاف موازی دو خط سر در گم

خراب شد غزلم!زندگی خداحافظ

اتفاق

داد میزنم هی مرتیکه پس کی؟

دهنتو میچسبونی دم گوشمو میگی:

بدبخت زندگی اتفاق نمیفته اون اتفاقه که باید زندگی کنی

          هیچی نمیفهمم!میگم این اتفاقی نبود دستم سردش شده بود تو میخواستی گرمش کنی!!!

میگی:زندگی آدمارو چار چلنگیشون میکنه میندازه تو مستراح تا اونام اونقدر الکی زور بزننکه هر چی رگ و پی دارن از راه بادشون یکهو  بپره بیرون

من هیچی نمیفهمم!

     ترس ورم میداره

       دلم هری میریزه

حالا حس میکنم رو آجر داغم هی نفس های عمیق میکشم

میافتم تو دریا و تو آسمون دنبال یه نخ بادبادک میشم

پشت سر هم سبزه هارو گره میزنم

پسر باشه بهتره میگم و پرت میشم تو محله اجاق کورها

میپرسم این موهای سفید تو سرم اتفاقی نبود .بود؟؟؟

میگی تو همیشه شیکمت نفخ داره .

میگم :دندون ندارم واسه اینه که نمیتو.نم اتفاقی زندگی کنم

 

 

سال نو

سال نو مبارک

ورق ورق میشوم همراه تقویم های کهنه

مفاصل انگشتانم درد میکند و هی زمین را به آسمان گره میزنم

              زمین را به آسمان......................