بالا و پایین میشود دنیا به زودی

ازما کسی گم می شود از ما به زودی

مثل تحمل کردن دیروز و امروز

از راه می آید غم فردا به زودی

از ماه چیزی بر نمی آید به ناچار

خورشید می میرد از این سرما به زودی

رودی که از تقدیر می آمد نفهمید

دریا ترک برداشت ماهیها به زودی........

ساحل تکان اصلا نخواهد خورد یعنی

از یاد این دنیای وانفسا به زودی......

-----

حالا منم یک نیمه ی خالی که هربار

پر می شوم از زشت و نا زیبا به زودی

با آسمان تیره باید زندگی کرد

اماچرا؟اما فقط٬اما به زودی......